دادنامهای علیه رسانهها؛ به مناسبت سالگرد فوت هاجر نویدی… 14 تیر 81 بود.
مدتی قبل در حال مطالعهی کل هفت شمارهی نشریه مهر نو بودم که به سردبیری محمد حسین بدری، منتشر میشد. نشریهای اجتماعی، انقلابی و عدالتخواهانه. رسانهای به واقع در خور آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است. نشریهای قوی و با موضوعات بسیار ناب. به جای آنکه دهها نشریه مثلش به جای این نشریات زرد و ضدفرهنگی، منتشر شود، باید تاسف خورد که متاسفانه مثل بسیاری از نشریات جدی انقلاب تعطیل شد… بگذریم؛
در شماره اول به زیبایی و بسیار برازنده پروندهای برای فوت -شاید بهتر قتل!- هاجر نویدی تهیه کرده است. گزارش بسیار ریز و دقیقی از حوادث و مواضع مسئولین و افراد مختلف آورده است. یادداشتهایی از خبرنگاران وقت نشریه ابرار که خبر هاجر را طرح و پیگیری میکرد، آورده است. بسیار خواندنی است. حتما بیابیدش.
اما بعد،
با خواندنش داغ دلم را زنده کرد. حس خفگی میکنم، از بغض و ناراحتیای که چرا نمیتوانم کاری بکنم. چرا نمیتوانیم کاری بکنیم؟ عدالت این آرمان حیاتی بشر را چطور دنبال کنیم و گسترش دهیم؟ مگر میشود آدمهای نامرد، سرمایهداران زالو صفت، در تهران بستنیهای چند صدهزار تومانی بخورند و با پول بیت المال برایشان جای تفریح بسازند، و صدها رسانه دغدغههای آنها را در بوق بکنند، اما خیلی از همین مردم حداقل زندگی را هم نداشته باشد؟ امروز چند نفر محتاج داروهای چند هزارتومانی و یک نان خشک هستند؟ میدانم هنوز هم هستند. کاش کمی از این زندگی بیخاصیت فاصله میگرفتم…
همه مقصرند. سیاستگذاران، مسئولین، رسانهها، سرمایهدارهای انساننما، منورالفکرای بیآبرو، مردم، من و شما… نه به یک ضریب. رسانهها که ضرایب و الویتها را تغییر میدهند و فرهنگ را باید ارتقاء دهند و عدالت را باید پیگیری کنند، مقصرترند. حتی از سیاستگذاران غربزدهی دینگریز لیبرال! این «قتلهای زنجیرهای عالیجنابان شیکپوش»* را در کدامین دادگاه باید پی گرفت؟
حس میکنم همه وجودم آتش است. هر بار به این ماجرا و امثالش فکر میکنم آتش میگیرم. چه کار بکنیم؟
شادی روح او امثالش فاتحه مع الصلواه
* تعبیر برازندهای که در پرونده مهر نو برای فوت هاجر، کار شده بود
مرتبط:
+دختر جان! ارزش “خبری” نداری؛ حتی مرگت!
+دادنامهای علیه وجدان سیاسی و رسانههای تهران زده + فیلم
+ باید مثل ندا می مردی…! – شعری برای هاجر، از علی محمد مودب